English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2787 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
back nine U نیمه دوم پیست 81 قسمت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
backstraight U قسمت دراز و مستقیم پیست
banked track U پیست اتومبیلرانی با انحنای برجسته پیست انحناداربرجسته دوچرخه سواری
overlaps U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
seahorse U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap U چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
seahorses U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
cmos U روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos U ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
splicing U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
imbricate U نیمه نیمه روی هم گذاشتن
semilustrous U نیمه درخشان نیمه مجلل
semipublic U نیمه عمومی نیمه دولتی
splices U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
circuits U پیست اسبدوانی
course U پیست مسابقه
motordrome U پیست مسابقه
bobrum U پیست لوژسواری
piste U پیست اسکی
forerunners U پیست بازکن
coursed U پیست مسابقه
motordrome U پیست یا مسیر
courses U پیست مسابقه
circuits U پیست اتومبیلرانی
circuit U پیست اسبدوانی
circuit U پیست اتومبیلرانی
field of play U پیست شمشیربازی
infield U پیست مسابقه
forerunner U پیست بازکن
auto drome U پیست اتومبیل رانی
velodrome U پیست دوچرخه سواری
turf U پیست چمن اسبدوانی
speedway U پیست بیضی اتومبیلرانی
strip U سطح پیست شمشیربازی
aprons U کناره داخلی پیست
apron U کناره داخلی پیست
apres ski U تفریحات بعد از اسکی در پیست
snow farming U اماده کردن پیست اسکی
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
toboggans U وسیله حمل مجروحان پیست اسکی
under- U در قوس داخلی پیست اتومبیل رانی
clubhouse turn U انحنای پیست اسبدوانی پس ازخط پایان
under U در قوس داخلی پیست اتومبیل رانی
banked turn U انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
ski patrolman U عضو گروه نجات در پیست اسکی
tartan U ماده شیمیایی مورد استفاده در پیست
toboggan U وسیله حمل مجروحان پیست اسکی
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
half life U نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
ski patrol U گروه نجات و حمل مصدومان در پیست اسکی
banking track U انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
parade lap U رژه اهسته دور پیست برای گرم کردن
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
tirm oval U پیست مسابقه اتومبیل رانی به شکل مثلث با گوشههای قوسی
tracked U پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
pace lap U دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
track U پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
tracks U پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
lines U رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line U رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
walking ring U پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june U از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
grooves U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
groove U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
semifinal U مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
shuttled U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
shuttle U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
throttle U عبور قسمت به قسمت
throttles U عبور قسمت به قسمت
throttling U عبور قسمت به قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
throttled U عبور قسمت به قسمت
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
half deck U نیمه پل
in noon of night U در نیمه شب
mid- U نیمه
semis U نیمه
stiffish U نیمه شق
midnight U نیمه شب
moiety U نیمه
part way U نیمه
semi U نیمه
mid U نیمه
division line U خط نیمه
semireligious U نیمه مذهبی
semis U نیمه تاحدی
quasi commercial U نیمه بازرگانی
parboiled U نیمه پختن
quasi concave U نیمه مقعر
quasi convex U نیمه محدب
subliminal U نیمه خوداگاه
second half U نیمه دوم
semi official U نیمه رسمی
subliminally U نیمه خوداگاه
semi trailer U نیمه یدک
semiactive U نیمه فعال
semi U نیمه تاحدی
semi independent U نیمه مستقل
semi conductor U نیمه هادی
semicivilized U نیمه متمدن
semicinductor U نیمه رسانا
semicinductor U نیمه هادی
subconscious U نیمه هشیار
subconscious U نیمه اگاه
subconsciously U نیمه هشیار
subconsciously U نیمه اگاه
semiautomatic U نیمه خودکار
semiarid U نیمه خشک
semiarboreal U نیمه درختی
semiaquatic U نیمه ابزی
nocturn U عبادت نیمه شب
quasi public U نیمه عمومی
quasi public U نیمه دولتی
megrim U درد نیمه سر
parboils U نیمه پختن
parboiling U نیمه پختن
parboil U نیمه پختن
midsummer U نیمه تابستان
demigod U نیمه خدا
halvers U نیمه مشترک
half way U نیمه راه
half tracked U نیمه شنی
partial U نیمه کامل
inchoate U نیمه تمام
half time U نیمه بازی
half mast high U نیمه افراشته
half loaded U سلاح نیمه پر
half faced U نیمه کاره
midwatch U پاس نیمه شب
half-mast U نیمه افراشتگی
half-mast U نیمه افراشتن
quasi private U نیمه خصوصی
preconscious U نیمه هشیار
semi finals U نیمه نهایی
semi-finals U نیمه نهایی
midway U نیمه راه
partially sighted U نیمه بینا
partially hearing U نیمه شنوا
partial fixing U نیمه گیرداری
halfway U نیمه راه
backcourt U نیمه دفاعی
before mid night U قبل از نیمه شب
semi skilled U نیمه ماهر
brow ague U درد نیمه سر
middle watch U نگهبانی نیمه شب
midyear U نیمه سال
foreconscious U نیمه هشیاری
semiofficial U نیمه رسمی
semiparasitic U نیمه انگلی
semipermanent U نیمه جاودان
semipermeable U نیمه تراوا
part-time U نیمه وقت
part time U نیمه وقت
semiprivate U نیمه خصوصی
semipro U نیمه حرفهای
semipublic U نیمه همگانی
semirigid U نیمه سخت
semiskilled U نیمه ماهر
semisolid U نیمه جامد
semisynthetic U نیمه مصنوعی
semisynthetic U نیمه ترکیبی
semiopaque U نیمه کدر
semiopaque U نیمه شفاف
Recent search history Forum search
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1time is prceious it has great
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1She is choosing to look at bright side of the situation.
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
1 moves up the range
1you are in too much of a hurry.the young lady herself is fine.
1cartridge
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com